30nama film cinema
|
«شب قوزي» كه اقتباسي مدرن از يكي از داستانهاي هزار و يك شب است، به دليل بهرهگيري از شيوههاي روايتگري شرقي، اثري ارزشمند، مهم و تأثيرگذار در تاريخ سينماي پيشرو ايران است. فيلمنامه اين فيلم با اقتباس از حكايت خياط، احدب، يهودي مباشر و نصراني، روايت شده در شبهاي بيست و چهارم و بيست و پنجم هزار و يكشب و با همكاري جلال مقدم نوشته شده است. ارزش ويژۀ اين اثر از سر آن است كه تصويري از فرهنگ و سنتهاي ايراني اشاعه ميدهد و همزمان تصويرگر نشانههاي رفتاري طبقههايي از اجتماع ايران است كه مخاطبان در اكثر فيلمهاي بدنۀ سينماي ايران در دهههاي ۳۰، ۴۰ و ۵۰ خورشيدي از تماشاي آن محروم بودهاند (مهرابي، ۱۲۰:۱۳۹۵). داستان فيلم شب قوزي، درباره قوزي يك گروه شادماني است كه پس از اجراي يكي از برنامههايش هنگام غذا خوردن خفه ميشود. اعضاي گروه از ترس، جسد او را به خانهاي ميبرند كه موجب دردسرهايي در آنجا شده و از آن پس اين جسد، دست به دست كساني ميگردد كه هر يك به نحوي در ماجرايي گناهكار بوده و هر كدام سعي كرده به شيوهاي از شر اين جسد خلاص شوند، تا اينكه سرانجام پليس، جسد را كشف كرده و خاطيان را دستگير ميكند. فيلم در بافت ظاهري خود، نشانگر ارتباط ميان جرم و جنايت و پليس است اما در واقع، مطالعهاي روانكاوانه از سطوح مختلف اجتماعي دربارۀ برخورد با يك پديدۀ غافلگيركننده را ارائه ميدهد. بررسي روان و رفتار جامعهاي كوچك به عنوان نمايندۀ كليت جامعۀ ايران، يكي از اهداف مستتر تماتيك در اين فيلم است. شب قوزي، تصويري از زندگي دروني و اجتماع مردم ايران و حكميت ترس از پليس را نشان ميدهد. تحت وجود سايۀ ترس از پليس، كاراكترهاي فيلم وجوه دروني خود را به لايۀ بيروني كشانده و تماشاگر بيشتر با روحيات آنها آشنا ميشود. مسعود مهرابي دربارۀ فيلم شب قوزي مينويسد: « در سال ۱۳۴۳ خورشيدي كه اكثر فيلمسازان مشغول به توليد فيلمهايي نازل براي فريب مخاطب و به دست آوردن ثروتهاي كلان هستند و هيچكس به ارتقاي سطح فكري مخاطب و همچنين خود سينما نميانديشد، فيلم شبِ قوزي به كارگرداني فرخ غفاري به عنوان نمونهاي متفاوت از سينما ظاهر ميشود. اين فيلم يكي از مهمترين فيلمهاي آن سال و همچنين سالهاي پس از آن در تاريخ سينماي ايران است. درخشش نسخۀ مدرن غفاري از داستان هزار و يكشب در اين است كه اجازه ميدهد مخاطب كيفيت زندگي طبقات مختلف اجتماعي را درك كند و همچنين ساحت روشن و تاريك رفتارهاي بشري را بيشتر بشناسد» (همان: ۱۳۶).
ميتوان تم اصلي فيلم شب قوزي را ترس دانست. نمايش ترس فروخوردۀ ملتي كه به واسطۀ مديريت شرقي پا به زندگي مدرن گذاشته، شايد مهمترين نتيجۀ روايي فيلم يادشده باشد. غفاري، با استفاده از چرخش دوربين روي افراد در درون خانه، استفاده از سايهروشنهاي شديد در نورپردازي و زاويۀ پائين براي هر نما، شيوهاي را در سيستم ميزانسن و دكوپاژ خود اتخاذ كرده كه تأثير ترس بر روي هر كاراكتر را بيشتر نمايان ميكند. اگر چه فيلم شب قوزي به دليل ذائقۀ سطحي مخاطبان فيلمفارسي نتوانست در فروش گيشه موفق باشد اما توانست موج كوچكي را در ميان مخاطبان خلاق سينما ايجاد كند. بسياري از منتقدان و فيلمسازان، اين فيلم را به عنوان نمونهاي پيشرو از سينماي ايدهآل ايراني معرفي كردند. به عنوان مثال هژير داريوش، كارگردان، منتقد و فيلمشناس كه در آن سالها سردبيري مجلۀ هنر و سينما را به عهده داشت، فيلم شب قوزي را آغازي قدرتمند براي سبكي نوين در سينماي ايران معرفي كرد. داريوش اعتقاد داشت اين فيلم به عنوان اثري كه پتانسيل نشاندادن ظرفيت فرهنگي و ملي ايراني را دارد بايد در برابر سينماي فيلمفارسي كه تصوري جعلي از فرهنگ ايراني است مطرح شود (جاهد، ۲۵:۱۳۹۳). اين رويارويي مهم غفاري با سينماي رايج و عامهپسند آن روزها، مهمترين نكتهاي است كه او را در صف پايهگذاران پادسينما در ايران قرار ميدهد. اگرچه او از خط روايي مشخص در فيلم خود بهره ميبرد، اما به دليل استفاده از تكنيكهاي بصري متفاوت كه به فيلمهاي معاصر و مستقل سينماي اروپا شباهت دارد، بنيان نگاهي تازه در عناصر روايي و سبكي سينما را ميگذارد. غفاري بعد از تجربۀ موفق شب قوزي، تا يازده سال فيلمي نساخت و در سال ۱۳۵۴ خورشيدي، آخرين فيلم خود در ايران را با عنوان زنبورك توليد كرد. زنبورك، پرداخت طنزگونۀ غفاري از آمال و آرزوهاي بدوي انسانها در گذشتهاي نه چندان دور است. در اين فيلم كه شكل گزارشگونهاي دارد، قصه با بيان سينمايي هماهنگ است. طنز سياه فيلم، استوار بر قواعد قراردادي سينماي معيار است؛ نوعي از توليد كه در پارهاي موارد از جمله شكل بياني طنز با آثار پير پائولو پازوليني (Pier Paolo Pasolini)، سينماگر سرشناس ايتاليايي شباهت دارد. زنبورك فيلمي است بدون ادعا كه به خواست اكثريت تماشاگران نزديك است، بدون آنكه در ورطۀ سينماي بازاري و به اصطلاح فيلمفارسي افتاده باشد. او در اين فيلم، برخلاف اثر قبلياش شب قوزي، از ستارگان معروف سينما چون پرويز صياد و پوري بنائي استفاده نمود و پس از اين ديگر فيلم سينمائي نساخت. غفاري پس از پيروزي انقلاب اسلامي به پاريس مهاجرت كرد و در آپارتمان كوچكش در محلۀ مون پارناس (Montparnasse) پاريس، به مطالعه و تحقيق دربارۀ تاريخ سينما و نمايش در ايران پرداخت و در نهايت در سال ۱۳۸۵ خورشيدي درگذشت. منابع: ۱- مهرابي، مسعود. (۱۳۹۵)، تاريخ سينماي ايران، تهران: نشر نظر ۲- جاهد، پرويز. (۱۳۹۳)، از سينماتك پاريس تا كانون فيلم تهران: رو در رو با فرخ غفاري، تهران: نشر ني فرخ غفاري از پيشگامان سينماي مدرن ايران است كه در جواني به تحصيل در بلژيك و فرانسه پرداخت و توانست تجربيات نظري و عملي برجستهاي را در آن دوران به دست آورد. او در دوران جواني، در چند نشريۀ سينمايي از جمله واريته (Variété) فرانسه به عنوان تحليلگر، يادداشت مينوشت. غفاري در سال ۱۳۲۸ خورشيدي به ايران بازگشت و با هدف تربيت نسل نوين فيلمسازان و همچنين اكران فيلمهاي هنري كه امكان تماشاي آن در سالنهاي عمومي سينما نبود، «سينماتك» يا همان «كانون فيلم ايران» را تأسيس كرد. غفاري در سال ۱۳۳۶ خورشيدي، استوديوي فيلمي با عنوان ايراننما تأسيس و اولين فيلم بلند سينمائي خود را با عنوان جنوب شهر توليد كرد. بنا به دلايل بسياري از جمله ارائۀ تصويري نامناسب از پليس، فيلم توقيف شد. بعد از توقيف فيلم جنوب شهر، غفاري اهتمام ويژهاي نسبت به مطالعه و نگارش دربارۀ سينما ورزيد. او در سال ۱۳۴۳ خورشيدي، تصميم گرفت فيلم ديگري با عنوان «شب قوزي» را توليد كند؛ فيلمي كه به عقيده پرويز دوائي – از منتقدان مهم تاريخ سينماي ايران-، يكي از اولين فيلم هاي تاريخ سينماي نوي ايران است.
امتیاز:
بازدید:
|
|
[قالب وبلاگ : سایت آریا] [Weblog Themes By : sitearia.ir] |