Nosratollah Karimi - نصرت كريمي
نصرت كريمي صفحه در بانك اطلاعات اينترنتي فيلمها (به انگليسي: Internet Movie Database) (مخفف انگليسي: IMDb) :
http://www.imdb.com/name/nm0439313/
نصرت كريمي صفحه در وبگاه سوره :
http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138201090300/
نصرت كريمي صفحه در ويكي پديا، دانشنامهٔ آزاد :
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%AA_%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85%DB%8C
************************
نقش نصرت كريمي در پيريزي سينماي اجتماعي ايران
نصرت كريمي با كارگرداني دو فيلم "درشكهچي" و "محلل" نقش مهمي در پيشرفت سينماي اجتماعي ايران ايفا كرد.
نصرت كريمي از سينماگران مهم پيش از انقلاب سال ۱۳۵۷ شناخته ميشود. او در سال ۱۳۵۰ با ارائه دو فيلم "درشكهچي" و "محلل" به شكوفايي سينماي اجتماعي ايران ياري رساند.
نصرت كريمي در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. كار هنري را در جواني با پيوستن به گروه عبدالحسين نوشين آغاز كرد. در دهه ۱۳۲۰ نوشين با تشكيل يك اكيپ تئاتري با شركت جوانان بااستعداد و اجراي نمايش در تئاترهاي فردوسي و سعدي، ميكوشيد براي تئاتر مدرن ايران پايههايي استوار بسازد. كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به اين تلاشها پايان داد.
نصرت كريمي كه به عنوان گريمور و بازيگر با گروه نوشين همكاري داشت و دين خود را به "استاد" در كتابي در بزرگداشت او ثبت كرده است، در سال ۱۳۳۱ براي تحصيل در رشته سينما به اروپا رفت. او پس از چند سال آموزش و تجربهاندوزي در ايتاليا و چكسلواكي (سابق) به سال ۱۳۴۳ به ايران برگشت.
كريمي در عرصهها و رشتههاي گوناگون، از نويسندگي و بازيگري و طراحي و گريم براي سينما و تئاتر، توليد فيلمهاي انيميشن و نمايشهاي عروسكي كارهاي زيادي ارائه داده است. پس از انقلاب، كه به خاطر پيشينه و رفتار "غير اسلامي" از فعاليت هنري باز ماند، به تدريس روي آورد و به كارهايي "متفرقه" مانند پيكرتراشي و پرورش گل پرداخت، كه همچنان با ذوق هنري او نزديكي دارند.
كريمي در هر رشتهاي كار كرده، هم ذوق و قريحهاي بالا نشان داده و هم دانش و الزامات فني هر هنر را به صورت ماهرانه و تخصصي به اجرا در آورده است. در برخي از رشتهها مانند فيلمهاي عروسكي و نقاشي متحرك (انيميشن يا كارتون) يكي از بارزترينها بوده است؛ اما اهميت او پيش از هر چيز به خاطر دو فيلم سينمايي اوست.
بر كرانهي "موج نو"
جرياني مشهور به "موج نو" كه در سال ۱۳۴۸ حال و هوايي تازه وارد سينماي ايران كرد، براي هنرمنداني كه حرفي گفتني و طبعي هنرمندانه داشتند، فرصتي نسبتا مناسب فراهم كرد. اين جريان پيش از هر چيز نفي سينماي سطحي، بيمايه و آسانپسند و در يك كلمه "مبتذل" بود كه بيگانه از واقعيات جامعه ايران، با الگوبرداري ارزان و تقليد خام از فيلمهاي موفق خارجي، به ويژه فيلمهاي هندي و مصري، شكل گرفته بود.
در دورهاي كه فضاي بازتري براي نوجويي پديد آمده بود و با پشتيباني تماشاگراني كه خسته و دلزده از فيلمهاي بيمايه و "سينماي آبگوشتي" فيلمهاي بهتري ميخواستند، نصرت كريمي به فاصله چند ماه در سال ۱۳۵۰ دو فيلم برجسته عرضه كرد كه سنگ بنايي براي سينماي اجتماعي ايران شد.
پيش از آن در ايران صدها فيلم توليد شده بود كه فضاي شهر و روستاي ايران را نشان ميدادند و داستان آنها در جامعه ايران ميگذشت، اما اين فيلمها با واقعيات جامعه هيچ ربطي نداشتند، جز اين كه در آنها مردم به زبان فارسي سخن ميگفتند. اصطلاح "فيلمفارسي" نامي وهنآميز و البته مناسب براي اين گونه محصولات بود.
پيش از نصرت كريمي تمام داروندار سينماي اجتماعي ايران در چند فيلم خلاصه شده بود، از جمله: "شوهر آهوخانم" به كارگرداني داوود ملاپور، "آرامش درحضور ديگران" به كارگرداني ناصر تقوائي، دو فيلم "گاو" و "آقاي هالو" به كارگرداني داريوش مهرجويي.
با دو فيلم اول نصرت كريمي بود كه سينماي اجتماعي ايران به طور واقعي مطرح شد و سخنگويي توانا پيدا كرد. اين كارگردان بهتر و ماهرتر و قويتر از هر سينماگر پيش از خود، دوربين را به ميان مردم برد. نگاه او، نه مانند سينماي بازاري بيريشه و قلابي بود و نه مثل سينماگران "موج نو"، شيك و از بالا. فيلمساز مردم فرودست را به خوبي ميشناخت، با اعتماد به نفسي درخور به آنها نزديك ميشد و به راحتي با آنها ميجوشيد.
سينماي نصرت كريمي با وضع موجود مخالف است؛ به نارواييها و نابرابريهاي اجتماعي معترض است. او تحولطلب و ستيزنده است، اما ديدگاه او خودپسندانه و تفرعنآميز نيست، تعهد اجتماعي او بيهياهو و فروتنانه است. شايد به اين علت بود كه سينماي او "روشنفكران" را، كه در آن سالها خشم و خروش ميخواستند، خشنود نكرد. قدر او امروز بهتر شناخته ميشود.
مزيت مهم سينماي كريمي جنبه شاد و سرگرمكنندهي آن است. نقد اجتماعي او هميشه در بستر طنز و تمسخر روان ميشود. فيلم او تماشاگران ساده را به راحتي جذب ميكند و به دلشان مينشيند؛ هرچند كه چه بسا در فيلم عادات و باورهاي خود آنهاست كه زير شديدترين ضربهها قرار ميگيرد.
حمله به سنتهاي كهنه
اولين فيلم سينمايي نصرت كريمي به نام "درشكهچي" در خلق حال و هواي جنوب شهر، بدون توسل به عناصر ساختگي و كليشهاي مانند الواطي و چاقوكشي، بسيار موفق است. به جرأت ميتوان گفت كه هيچ فيلمي با اين دقت و مهارت فضاي واقعي زندگي مردم عادي را تصوير نكرده بود. به ويژه نكتهسنجي و باريكبيني دوربين در ثبت جزئيات، از همان اولين پلان فيلم در قبرستان، سخت دلنشين است.
فيلمساز نشان ميدهد كه از جامعه و تيپهاي اجتماعي شناختي درست و عميق دارد. مراسم و سنتهاي رايج، عادتها و خلقيات مردم عادي را به خوبي ميشناسد. خصلتهاي پسنديده و روحيات نيك آنها را صميمانه ميستايد و در مقابل سنتهاي پوسيده و زشت و جاهلانه را زير شلاق نقد و تمسخر ميگيرد.
"درشكهچي" داستان عشقي نامتعارف را به سادهترين زبان سينمايي روايت ميكند. فضايي آشنا و مأنوس ميسازد و در ميان مشتي شخصيتهاي زنده و جاندار، مناسباتي واقعي برقرار ميكند. در فيلم زن و مردي ميانسال الفتي ديرين داشته اما از هم جدا افتادهاند. اكنون كه همسران خود را از دست دادهاند، ديگر بر سر عشق آنها مانعي نيست و مايل به ازدواج هستند. اما غيرت "مردانه" و تعصبات "ناموسي" مانع از پيوند آنهاست. تنها پس از سختيهاي فراوان و برخوردهاي تلخ است كه اين مانع از سر راه برداشته ميشود.
دومين فيلم سينمايي كريمي به نام "محلل" در نقد و نكوهش اعتقادات ديرين و عادتهاي كهنهي جامعۀ سنتزده سخت بيباك بود و به فيلمي جنجالانگيز بدل شد.
در فيلم شوهري بازاري در بگومگويي خانوادگي، در عصبانيت از خود به در ميشود و همسر خود را "سه طلاقه" ميكند اما به زودي پشيمان ميشود. بنا به فقه اسلامي يا برداشتي كه در داستان از آن ارائه ميشود، اين مرد ديگر حق "رجوع" ندارد و تنها به شرطي ميتواند دوباره با زن خود زناشويي كند، كه مردي ديگر به نام "محلل" با او همبستر شود. مرد در تنگنايي دردناك قرار ميگيرد: از سويي نميتواند احكام شرع را ناديده بگيرد و از سوي ديگر حاضر نيست به همبستري همسر خود با مردي بيگانه رضايت دهد.
فيلم سينمايي "محلل" كه به يكي از داستانهاي كوتاه صادق هدايت گوشهچشمي داشته، مزاحمت باورهاي سنتي و به ويژه ناسازگاري آنها را با دنياي امروز به خوبي نشان ميدهد. نمايش فيلم واكنش تند محافل ديني را به دنبال داشت كه به توقيف فيلم انجاميد و پس از انقلاب براي سازندهي آن گرفتاري به بار آورد.
نصرت كريمي پس از توليد دو فيلم يادشده از سينماي دلخواه خود دور شد. ميتوان گفت كه موانع فرهنگي و فشارهاي سياسي او را از ادامه راهش باز داشتند. از آن پس او گاه در مقام كارگردان و بيشتر در نقش بازيگر در فيلمهايي شركت كرد كه بيشتر به گيشه توجه داشتند و كمدي بيمايه را به طعن و طنز كوبنده ترجيح ميدادند.
اين هنرمند پس از انقلاب دوران سختي گذراند و چند سالي با هول و وحشت به سر برد. تيرهانديشاني كه پيش از انقلاب به هنر او آسيب زده اما به خودش دست نيافته بودند، پس از انقلاب به فكر "جبران مافات" افتادند. كريمي مدتي به زندان افتاد و سپس از كار هنري منع شد.
كريمي در سالهاي پس از انقلاب خلاقيت هنري خود را در رشتههاي ديگري مانند پيكرسازي و گريم عرضه كرد. او همچنين در آموزشگاههاي هنري به تدريس پرداخت، تجربه و دانش هنري خود را در اختيار جوانان قرار داد و در كلاسهاي خود نيز همواره بر اهميت رويكرد اجتماعي سينما تأكيد كرد.
توضيحي درباره سينماي اجتماعي
ناتواني در بازآفريني فضاي واقعي جامعه در طول ساليان از ضعفهاي اصلي و كمبودهاي جدي سينماي ايران بوده است. برخي از پيشگامان سينماي ايران مانند فرخ غفاري و ابراهيم گلستان در اين عرصه تلاشهايي انجام دادند، اما هم به علت سانسور و هم به دليل عقبماندگي فرهنگي جامعه اين تلاشها چندان موفق نبودند.
سينماي اجتماعي، كه شايد بتوان آن را بارزترين شاخه سينمايي دانست، در جهان سنتي تناور دارد. در اين سينما فرد يا قهرمان در محيط جامعه در شبكهاي از مناسبات اجتماعي قرار ميگيرد و با ديگران روابطي آشكار و پنهان برقرار ميكند. اين سينما شخصيت فرد را نه در علايق شخصي، خصايص فردي يا مسائل رواني، بلكه بيشتر در پيوند با گروه، طبقه يا جمعي بزرگ مطالعه و تحليل ميكند.
مهمترين نمونهاي كه از سينماي اجتماعي به ذهن ميآيد، سينماي ايتالياست كه با مكتب نئورئاليسم در دهههاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ دهها فيلم اجتماعي ارزنده ارائه كرد. اين فيلمها نه تنها واقعيات جامعه را بازتاب ميدادند، بلكه در بيان خواستههاي اجتماعي و سمت و سو دادن به حركت مردم نقش مهمي ايفا كردند. معضلاتي مانند فقر و بيكاري، جهل و خرافات، ستم بر زنان و كودكان در فيلمهاي بيشماري منعكس شد و وجدان جامعه را تكان داد.
به دلايل تاريخي و فرهنگي، از جمله پايين بودن فرهنگ سينمايي و ضعف دموكراسي، سنت سينماي اجتماعي در كشورهاي خاورزمين رشد مناسبي نداشت. در هند و مصر كه بنياد سينمايي استوارتري داشتند، توده مردم به فيلمهاي بيمايه و سطحي راغب بودند، اما حتي در اين دو كشور نيز سينماي اجتماعي موقعيتي بهتر از ايران داشت.
در هند انبوه فيلمهاي سطحي با صحنههاي پرسازوآواز و "بزن بزن"هاي ساختگي توليد ميشد، اما در كنار كارخانه عظيم رؤيافروشي "باليوود"، فيلمسازاني هم بودند كه به مايههاي اجتماعي توجه داشتند. ساتيا جيت راي، مرينال سن، ريتويك غاتك و سينماگران ديگر به سينماي اجتماعي هند رونق بخشيدند.
در مصر نيز فيلمها بيشتر به واريته و شو شبيه بودند تا به آثار سينمايي. اما در اين كشور نيز سينماگراني مانند صلاح ابوسيف و يوسف شاهين به واقعيات تلخ نظر داشتند و در افشاي نابسامانيهاي جامعه آثار مهمي خلق كردند.
در ايران اما، سينماي اجتماعي هرگز به درستي قوام نگرفت. فيلمهاي معروف به "موج نو" نيز نتوانستند در برابر هجوم فيلمهاي تقليدي و تكراري پايداري كنند و جرياني فعال پديد آورند.
در سالهاي پس از انقلاب و از نيمه دهه ۱۳۶۰ بود كه سينماي اجتماعي ايران به معناي واقعي كلمه زاده شد. در ايران امروز فيلمسازاني مانند رخشان بنياعتماد، پوران درخشنده، اصغر فرهادي، جعفر پناهي و كمال تبريزي اين جريان را بارور كردهاند.